شهرما منطقه تاریخیه...یه رودخونه ای داریم ...اطرافش صحراست ... بعضی شبا صدای جیغ و کل کشیدن میاد...و هرشبی که این صدا میاد فرداش یا چن روز بعدش یه نفر غرق میشه تو آب...و اگه کسی غرق نشه حتما باید یه حیوان قربانی بشه و خونش تو آب بریزه تا کسیو غرق نکنه...سکنه خیلی نزدیک اطرافش هم اغلب دیوانه شدن...عموی مامانم دیوانه شده بود...دایی همسایمون...و خیلیای دیگه....و دوست برادرم هم متأسفانه روانی شد...مال این منطقه نبود نمیدونست که نباید شب کنار روخونه باشه خودش تنها...