مادرشوهرم کرونا گرفت فوت کرد همه مون خیلی شوکه شدیم مادرشوهر جوون بود خیلی زود بود برای رفتن من خودم خیلی ناراحت شدم و گریه کردم الان چهلم مادرشوهرم تموم شده
از این ورم خواهر یه ساله عقده میخواست قبل محرم و صفر عروسی بگیره بره که کرونا زیاد شد و نشد ولی خونه اجاره کرده بود و تمام وسایلش اماده اس الان دامادمون به خاطر مادرشوهر تا چهلم صبر کرد الان گفته تا دو هفته دیگه عروسی میگیرم خب حق دارن دارن دوماه اجاره خونه خالی رو میدن حرف و حدیثم زیاد شده الان شوهرم میگه اونا عروسی بگیرن ولی تو نرو
میدونی بیشتر درد های ما ناشی از محیط زندگی ما هست ن خودمون یعنی تو فکر میکنی زشتی،تنبلی،بی استعدادی اما در واقع هیچکدوم نیستی بلکه این ادم های اطرافت بودن که این حس هارو بهت القا کردن و روزی که بفهمی اینا واقعی نیستن و افکار دیگران بودن که تو رو کنترل میکردن نجات پیدا میکنی بهت توصیه میکنم کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید رو حتما بخون همینطور کتاب ذهن شما دوست شما نیست📚📚
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
من خودم مادر جوانم فوت کرده .اگر همچین جریانی پیش امد میکرد حتما عروسمون رو تشویق میکردم برت
اگر خسته ای..اگر دنیا بهت سخت گرفته..اگر توی نقطه بد زندگیت هستی..و یا سختی های گذشته باعث شدی تلخ بشی.یا فکر میکنی اگر تند تیز و با توهین و تحقیر جواب بدی خیلی باحالی..در تبادل نظر با بقیه اول چند دقیقه تحمل کن.اگر جوابی ک میخوای بدی تند و تیزه ننویس..به خاطر رضایت خدا
خیلیا میپرسن من ازدواج کردم یا نه؟من درحال حاضر مجردم، قبلا تا پای سفره عقد رفتم، روی صندلی هم نشستم حتی عاقد هم اومد تااینکه عروس و دوماد اومدن مجبور شدم پاشم.
اونا احترام گذاشتن واستون گلم... شما هم احترامشون رو باید نگه دارین... تازه خواهرتم که هست... از این طرفم نمیشه حرف شوهر رو توجه نکرد. شرایط سختی داری.صحبت کن با شوهرت بگو حداقل برای ۲ ساعت برین مجلس و احترام اونا رو به جا بیارین...لازم نیست تا اخر مجلس بمونین...یک شبه مهم خوشبختی خواهرته که الحمداالله همسرش مشخصه مرد خوبیه که صبر کرده
من همین یدونه خواهرو دارم واس عروسیش چقدر ذوق دارم ولی اینقدر شوهرم هی میگه اره مادرم فوت کرده تو میخوای بری یرقصی و شادی کنی حرفای چرت و پرت میزنه اعصاب برام نذاشته توقع داره تا سالش عذاداری کنم خب من به عنوان عروس هر کاری که از دستم بر میومد کردم با یه بچه کوچیک شیر خوار تمام مراسما رو کمک کردم جمع کردم شستم پختم درحالی جاری های دیگم نه من خیلی دلسوز خانواده شوهرم هستم اونا ادمای خوبین پدرشوهرم مطمئنم بهم حق میده برم عروسی خواهرم ولی شوهرم نه