من دانشجو ام بعد از ظهر میرم کاراموزی بیمارستان
بدو بدو دارم ناهار می خورم میگه من دلم برا دخترا میسوزه اینقدر ارایش می کنن برای جامعه
بعد میخنده با طعنه در حالی که یه خط چشم و ریمل زدم کاملا کارمندی چون اصلا اونجا اجازه نمیدن ما ارایش کنیم
همین الان برگشتم با طعنه میگه اووو تا این موقع کاراموزیه چقدر دیر میاین
حالم از طعنه هاش به هم می خوره کاش زود ازدواج میکردم از شرش خلاص میشدم
کار می کنم ولی حقوقم خیلی کمه اصلا نمیشه اسمشو حقوق گذاشت