2733
2734
عنوان

چجوری به شوهرم بگم خسته شدم

| مشاهده متن کامل بحث + 1190 بازدید | 83 پست
نمیشه میترسم ناراحت شه یعنی میدونم میشه  دنبال ی پست اینستایی چیزی راجب این موضوعم ک بتونم بفر ...

پس چجور وقتی اون توی موقعیت تو بود بهت گفت خواهرتو نیار ؟ باهاش صحبت کن بگو شاید اصن بخوام ببوسمت شاید بخوایم حرفای خصوصی بزنیم واقعا نیازی نیست داداشتو بیاری  


ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

سر کار گذاشتی ما رو ؟ 


تو اینستا با پست میخوای بفهمونی ؟

تو هیچی خانوادت چیزی نمیگن ؟ 

ببین این چیزا مهمه 

مسخره بازی نیست که با پست بگی 

خیلی جدی برخورد کن فردا به مشکل برمیخوری 

اگه میخوای تو اینستا بگی چرا اینجا مطرح میکنی 

فکر کنم گرفتی ما رو 

ناراحتید؟ غمگینید؟ احساس دلتنگی می کنید؟
من فقط به اندازه یک دعا با شما فاصله دارم. با من حرف بزنید.
-خدا
2731

ببخشید ولی مقصر خودتی که به شوهرت نمیگی بگو حتی اگرباهات قهرم کرد اشکالی نداره دوروز بعد اشتی میکنید مگه قدیمه مامانم میگفت هروقت بابات میومد خونمون مادربزرگم دایم رو میفرستاده تو اتاق میگفت چهارچشمی حواست بهشون باشه میگفت اونم میشست زل میزد تو صورت ما 


دری که قسمت توباشه حتی بدون اینکه لازم باشه در بزنی به روی تو باز میشه پس به حکمتش دل بسپار .... اگر من بخشی از افسانه ی تو باشم تو روزی به من بازخواهی گشت پائولو كوئیلو.                                            یه حرف قشنگ از مولانا که میگه من زخم تو را به هیچ مرهم ندهم 
2738
میگه داداش بزرگشم دلم میسوزه واسش و اینجور چیزا


حتما خواهرتو ازین به بعد ببر

بکو خواهرشم دلم میسوزه

از قبلشم بگو

بگو ببین منکه هرچی نیگم فاانی رو نیار تنها باشیم نمیفهمی

حالا که تنهاییمون همیشه گند خوردس

منم خواهرمو میارم چون منم بالاخره خواهرم مقل توکه برادری دلم واسه تنهاییش میسوره

میشه واسه اموات خودت و بابای من یه فاتحه بخونی🙏؟
صدبار گفتی؛ پس فکر نمیکنه، براش مهم نیست😅😞

ی سری بهش گفتم بریم شهر بازی هی میگفت میریم میریم 

آخر ی روز گفت آماده شو بریم گفتم باشه داشتم آماده میشدم با خوشحالی ب داداشش گفت تو ام آماده شو بریم شهر بازی 

انگار آب یخ ریخته باشن روم حالم گرفته شد 

رفتیم اصلا بهم خوش نگذشت بهشم گفتم 

بعد گفت نکنه بخاطر اینکه داداشمو آوردم 

گفت اگه میگفتی ناراحت میشی نمیاوردمش

من حدود ۳۰سال پیش دختر خالم نامزد کرد من اونموقع ۵سالم بود اونموقع ها رسم نبود دونفر که نامزدن تنها برن بیرون منو میبردن با خودشون منم از نامزدش کلی خجالت میکشیدم الان تو سال ۱۴۰۰ کدوم نامزدی یه مزاحم میبره.شوهرت عجیبه 

خدا همیشه همراه ما هست  

مطمئن باش ، شک نکن فردا به مشکل برمیخوری 

یا میخواد ببرتت پیش پدر و بردارش زندگی کنی یا میخواد داداششو بیاره تو خونه تو 

اون موقع برو اینستا پست بزار 

اخه اگه خودتم نمیتونی به خانوادت بگو جدی مطرح کنن یا برو مشاور 

ناراحتید؟ غمگینید؟ احساس دلتنگی می کنید؟
من فقط به اندازه یک دعا با شما فاصله دارم. با من حرف بزنید.
-خدا
ی سری بهش گفتم بریم شهر بازی هی میگفت میریم میریم  آخر ی روز گفت آماده شو بریم گفتم باشه داشتم ...


شهریازی دگیه بچه بی مادرو نبری به خودت نباید خئش بگذره

عذ اب وجدانم داریم آخه

میشه واسه اموات خودت و بابای من یه فاتحه بخونی🙏؟
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز