من يك ماهى ميشه با يكى دارم اشنا ميشم
پسره خيلى خوبه خصوصياتش و گفته كه قصدش هم ازدواجه
ولى بيشتر به من توى حرفاش اين منتقل ميشه كه دوس پسرمه انگار😶😶
بحث ازدواجم كشيدم وسط و گفته بيشتر اشنا بشيم بعد بياد جلو
ولى من نميتونم چندين ماه پنهونى با كسى دوست باشم كه بخواد بشناسه منو😟
با اينكه ازش خوشم اومده بود ولى ميخوام يه جورى تمومش كنم
الان چه بهونه اى بيارم؟
ديگه نميتونم حرف ازدواج بزنم اونوقت فكر ميكنه من لابد يه چى هست كه انقدر ميگم
بگو نمیخوامت تمام
هميشه وقتى خواستگار سنتى ميومد ميگفتم كاش يكى بود خودم باهاش اشنا ميشدم و بعد ازدواج ميكرديم
ولى الان پشيمونم
😶😶😶
از دوستى خوشم نمياد
چندسالتونه
الان ماهه ديگه تولدشه من بايد همش به فكر كادو باشم
اصلا همه ذهنم الكى درگير ميشه
امون ازین پسراا😥
چرا نميتونی چندين ماه با كسى دوست باشم كه بخواد بشناستت؟
مشکلش چیه؟
بگو بیشتر از این نمیتونم رفاقت کنم خجالت نداره ک
چقد‌منی
خوبه گفته چند ماه ،به من که می‌گفت چند سال 😤
چخبرتهههه؟؟؟تو ی ماه بیاد خواستگاری؟؟دیگه توام داری زیادی سخت میگیری
من با پسر رفیق صمیمی مامانم دوست شدم به قصد ازدواج!!
ولی دقیقا ۷ ماه بعد که همو پسندیدیم و از مرحله اول رد شدیم هر دوتامون خانواده هارو در جریان گذاشتیم و سال بعد عقدمونه
