حال دلم اصلا خوب نیست
نمیدونم به زندگیم فرصت بدم یا نه
من هنوز وارد ۲۵ سالگی نشدم، شاغلم و تحصیلاتم بالاست همسرم تقریباً ۱۰سال از من بزرگتره..
اونم مقل خودم شرايط کاری و مالی خوبی داره. رفاه دارم در کل اما آرامش صفرررررر
راستش همش احساس بدی دارم . هرروز داره بهم بی احترامی میکنه و سرزنشم میکنه بابت اتفاقات و دعوا های گذشته و مسائل ....
هر چقدر تلاش کردم و باهاش حرف زدم و دعوا کردم و حتی ۱۰جلسه پیش مشاور رفتیم فایده نداشت و مشاوره رو ترک کرد
خیلی خشن و بد اخلاقه. بد دهنه. میگه تو باعثش من خوب بود لیاقتت همینه!!
همش گذشته و اشتباهات رو مرور میکنه .همش منو تحقیر میکنه و به خانوادم توهین میکنه فحش میده
اگ عصبانی بشه کتکم میزنه. محبت نمیکنه.خودم باید بهش بگم بوسم کن یا بغلم کن تا انجام بده
دیگه انگار عشقی بینمون نیست. اگرم هست کمه
نمیدونم چه باید کرد . این شرایط منو آزار میده
نمیدونم ازش جدا بشم یا بمونم باهاش،،،!؟ امیدی ب آینده هست یا نه
نمیخوام عمرمو تلف کنم با یک آدم اشتباهی
قبلا خیلی از طلاق میترسیدم اما الان به نظرم اونقدرام بد نیست
با خودم میگم شاید دوباره فرصت زندگی با آرامش رو داشته باشم توی زندگی جدید
دلم میخواد یک نفر بهم محبت کنه دوستم داشته باشه
خانوادمم پشتم نیستن فقط بفکر خودشونن
نمیدونم بسوزم و بسازم یا برم
هر وقت بهش میگم برم؟ میگه برو بسلامت... قدرمو نمیدونه
اما میترسم بعدا از جدایی پشیمون بشم
آخه همه سر زندگی هاشون هستن
نمیدونم توی این شرایط چیکار کنم این ۲ دلی ها داره دیوونم میکنه اگر تجربه ی مشابه داشتید راهنماییم کنید نظراتتون رو میخونم