ن طلا میخام ن لباس ن خونه ن هیچی فقط زود خوب بشه
وقتی ب ذوق مامانش برای عروسیمون فک میکنم گریم میگیره
مامانش میگه دخترم لاغر شدی خواهراش میگن ابجی لاغر شدی نمیدونم چی بگم اشکم درمیاد اونا نمیدونن من چ حالی دارم نمیتونمم بگم
سالها تنها بودم خودمو حفظ کردم تا پیداش کردم حالا باید اینطوری بشه یهو مریض شه تو کشور غریب بدون خانواده تنها حتی دکترش اجازه نمیده بیاد
همش میگم یا امام حسین من شفاشو از خودت میخام...
فقط برای خالی کردن دلمه