2737
2734
عنوان

ی مشورتی ی صحبتی در حقم کنید

| مشاهده متن کامل بحث + 129 بازدید | 22 پست

مستقیم و صراحتا بگید تصور میکردم اشکال نداره ولی معذبم لطفا منو با فامیلی  خطاب کنید 

متاهل هستم و در معذوریت قرار میگیرم

شما تحصیل کرده هستید باید قدرت نه گفتن رو داشته باشید

قد۱۸۰-وزن فعلی70🧑🏼‍🦯وزن هدف۶۵
اون پیامت رو اول برو پاک کن که گفتی باشه، حتما پاک کن  معذرت میخوام الان با متاهل دوست شدن اون ...

نمیدونه متاهلم به احتماله زیاد چون همه در ی رده سنی هستیم

خدایا منو به رویاها و آرزوهام برسون 💚

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

اصلا و ابدا اشتباه نکن. اینا همشون لاشین. خیلی رک بهش بگو متاهلی و شوهرت حساسه. بگو اگه سوالی هم بود تو گروه بپرسه. بعدش اگه دوباره پیام داد بلاک کن. به خودت میای میبینی زندگیت از هم پاشیده ها

تازه فکر میکنم امشب ی بویایی برده شوهرم چون گوشیم دستش بود اون پسره هم پی ام داده بود 

بلاکش کن. یا اصلا اهمیت نده. صد تا از این پسرایی که فقط میخوان وقت بگذرونن یه تار موی همسر آدم نمیشه. اصلا ارزش ندارن باهاشون حتی حرف زد والا

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
2728
2738
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687