خانوما من ۷ماهه عقدم نامزدم منو آورده خونشون شهرامون فرق دارن چندروز پیش مامانم زنگ زد گفت که دخترمو بزارید اوتوبوس بیاد ولی شوهرم گفت نه هروقت من اجازه بدم میاد گفت دیگه زن منه این حرفا با اینکه میدونه مامان جونش راضی نیست بمونم خونشون وهمش بهم توهین میکنه باز قبول نمیکنه برم خلاصه من امروز حالم خیلی بد بود عفونت ادراریم باز تشدید کرد حس میکردم کلیه رحمم داره منفجر میشه از درد گریه میکردم که شوهرم گفت هرچقدر میبرم دکتر خوب نمیشی فقط الکی دارو میدن اومدم اتاق دراز کشیدم که خوب شم پاهامو باز کردم دراز کشیدم چون اینجوری یکم دردم کم میشد که شوهرم اومد گفت تو گوشیت فیلم نگاه کنیم یهو دیدم چشمم خارش شدید سوزش پیدا کرد
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
اومدم اتاق مامانم پیام داد منم گفتم حالم خوب نیست چشام بد کرده عکس چشام فرستادم بهش بعد شوهرم سریع پاک کرد پیامم رو گفت عجب نفهمی تو همه چیو میگی به مامانت گفتم خب مامانمه دردمو به کی بگم گفت عجب قسمتیه یه نفهم قسمت من شد این حرفا حالم خیلی بده از مرده منم دست برنمیدارن خودشو خانوادش
فرمان روايى آسمانها و زمين مخصوص خداست، هر چه بخواهد مىآفريند، به هر كه بخواهد دختر و به هر كه بخواهد پسر می بخشد یا در یک رحم دختر و پسر در کنار هم قرار می دهد و هر که را بخواهد نازا گرداند ، اوست دانای توانا.
اره همش چک میکنه حتی مامانم نوشت با بابات دعوام شده کتکم زده تا خواستم پاک کنم شوهرم نبینه گوشیو از دستم گرفت همشو خوند منم گفتم چرا تو همه چی دخالت میکنی شاید نمیخواستم ببینی