4ساله ازدواج کردم وهمش درحال قهر اومدن و خونه پدرمم و 1دختر 2ساله دارم شوهرم خیلی جلو خانوادش تحقیرم میکنه و حتی دست روم بلند میکنه کارت عابر بانک خواهرشو گرفته و پولاشو اونجا قایم میکنه برا من هیچ خرجی نمیکنه و فقط میگه ندارم ندارم سالی 1بار لباس میخرم .خیلی محدودم میکنه با هیچکس نباید رفتار کنم خونه پدرم به زور میرم و اونا هم حق اومدن به خونمونو ندارن از کل خانوادم دورم میکنه کلی فوش و بد بیراه به خانوادم میگه ولی من اگه چیزی به خانواده اون بگم جوابم مشت و لگده خسته شدم انقد ازش بی احترامی دیدم بچمم دیگه عصبی شده انقد دعوا دیده الان 4ماهه خونه پدرمم و دور کارای دادگاهم بازم اومده به التماس برگرد خونه بچه گناه داره بیا مشکلاتمونو باهم حل کنیم و ابراز پشیمونی میکنه ولی دیگه نمبتونم بهش اعتماد کنم چون به قول هایی ک داده عمل نکرده.شما بگید چیکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
امان از دست این مردای بی مسئولیت انگاری فراموش کردن که وظیفشونه خرج زن وبچه بدن
چی میگی تازه یه چیزی هم بخوای یه چیز کوچیک ها میگن گوه میخوری چیزی میخوای روز اول گفتی با همه چیزت میسازم الان چرا چیزی میخوای؟🥺
ازدواج واقعا غم انگیزه 😞فکر کن بعد از چند سال میبینی اونی که دوش میگرفت ادکلن میزد میومد دیدنت 😍😙😙از فلسفه جهان غرب میگفت😌 حالا میشینه سر میز شام از کیفیت گوزیدنِش🙊واست تعریف میکنه😐😂😂😂ینی خاک بار ساراتان ✋