2733
2734
عنوان

دیگ چیکارکنم ازدست خواهرش هووف🤕ببینین حق دارم یانه....

| مشاهده متن کامل بحث + 610 بازدید | 51 پست
واقعا بگم؟؟؟ی بار خواهرش حرف بدی بهم گفت منم بعدش ب شوهرم گفتم رفت با مادرش بحث کرد گفت جلودخترتو بگ ...

اشتباهه چون الان همسرت پشتت اونا مخفی میکنن بعدها همسرت چون اونقدری مشکلات هس میگه تو اشتباه برداش کردی اونا خوبن توبد یکبار بزار برخوردکنه تا دستشون بیاد قرارنیس اذیتت کنن

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

سکوت خوبه پس؟هرسری سکوت کردمو لبخند..همه هم دیدن مقصر اونع ن من

اره بابا هیچی نگو فقط تو چشاش نگاه کن همون لبخندم نزن 

هیچ مادری از مرگ نمیترسد بزرگترین ترس یک مادر این است که فرزندش را در این دنیا تنها بگذارد،درحالیکه میداند کسی مثل او فرزندش را دوست نخواهد داشت
پس به شوهرت نگی به کی بگی😐 من بودم هم خودم جوابشو میدادم هم به شوهرم میگفتم مادرشوهرت چطور از نار ...

اره خب بد جورم ناراحت میکنه ها منو.....منم چشام پرمیشه شوهرم زود میگه چیشده بهت بگو ببینم....یهو قاطی میکنه پامیشه بره پیششون میفتم پاش با گریه ک نرو ول کن تروخدا...موندم چیکارکنم

2731
میترسم دعوا شه..اخرین بار بیچاره مادرشوهرم قلبش درد میکرد تاچن روز فقط ب احترام مامانش نمیذارم دعوا ...

عزیزم بدون هر اتفاقی بیفته ته تهش اون دخترشه و طرفدار اونه پس برای دیگران ارامشت رو فدا نکن و بزار برای یکبار تمام بشه

کاربری جدیدا به من تعلق گرفته 
اشتباهه چون الان همسرت پشتت اونا مخفی میکنن بعدها همسرت چون اونقدری مشکلات هس میگه تو اشتباه برداش ک ...

پس ایندفه دیگ‌کاری ندارم..اگ چیزی بگه حتما ب شوهرم میگم تا بره باهاش حرف بزنه فقط نگران این بودم عروس بد نشم این وسط

پس ایندفه دیگ‌کاری ندارم..اگ چیزی بگه حتما ب شوهرم میگم تا بره باهاش حرف بزنه فقط نگران این بودم عرو ...

ببین حدی داره هرچیزی الان همسرت کنارته بعدها مقابلت میشه چون حوصله نداره بخواد سروکله بزنه با حاشیه از هیچ کدومتونم نمیتونه دست بکشه 

2738

محلش نذار

نمیدونم از کجا شروع کنم کاش میتونستم براتون تعریف کنم که چقدر توی زندگیم اتفاقات عجیب افتاد و یجایی میفتادم زمین پاهام زخم میشد اما دوباره یهویی بلند میشدم انگار که دست خدا زیر بغل هامو میگرفت میگفت هنوز کار داری پاشو منم یجوری پامیشدم که انگار نه انگار قبلش افتادم و پاهام زخم شده ؛  زخمای رو قلبم و روحم رو پانسمان میکرد و مثل یه پرستار 😔 اره من پرستاریه خدا رو هم دیدم ، مهربونیشو با قلب خودم خودم حس کردم وقتایی که افتاده بودم ، از همه جا آدمایی رو میذاشت سر راهم که برسم به این مرحله ای که الان هستم من فکر میکردم افتادن هام یه شکسته اما با چشم خودم دیدم همشون باعث شدن من اینی بشم که الان هستم❤ خداروشاکرم بابت این اتفاقات تلخی که بنیان زندگیمو عوض کرد 🤲 خدا خاکِ جسمم رو عوض کرد کلا یکی دیگه شدم ❤ اینقدر زندگیم تغییر کرد که خودمم باورم نمیشه ؛ هنوز هم سختی هایی هست اما برای من این نقطه اززندگیم آخر دنیاست چون خدارو پیدا کردم و زندگیم رو زیر و رو کرد
ببین حدی داره هرچیزی الان همسرت کنارته بعدها مقابلت میشه چون حوصله نداره بخواد سروکله بزنه با حاشیه ...

میدونی منم زرنگی میکنما..اینور کارای بد خواهرشو میگم ازونورم خودمو میکشم کنار و نمیذارم بره بگه بهشون و میشم ادم خوبه...

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز