حسرت اینکه چرا اینقدر گوش به فرمان خانوادم بودم
و حسرت اینکه چرا اینقدر اعتماد به نفسم پایینه و خودمو کوچیک میبینم
دانشجوی پزشکی دولتی بشم😞
حسرت ی زندگی آروم بدون دخالت کسی از زندانی بودن خسته شدم
یه عشق پاک و واقعی ..
حسرت داشتن یک کار ثابت
حسرت اینکه هیچ وقت جواب مثبت نمی دادم
حسرت نوجونی جوونی کردن
حسرت روشن بودن پوستم
یه همسر خوب با اخلاق که برام مثل یه همراه و رفیق باشه برام شده یه حسرت که تا آخر عمرم باهامه و به گور میبرمش ،،،
بزگترین حسرتم زندگی متاهلی و شریک زندگی خوب بود که نصیبم نشد
عزیزم انرژی منفی دورت زیاده کلی کا رمیتونی برای رفعش کنی هر شب تو تاریکی و سکوت شمع روشن کن بالاسرت بزار یه سرچ بزن برای رفع انرزی منفی کلی کار داره همین شمع روشن کردن اصول داره سرچ کنی طریقه رو گفتن یا مثلا نمک با لیموترش شاخه درخت کاج حتما اینارو انجام بده
من یه مدت اینجوری شده بودم خیلی حالم بد بود بخاطر یسری اتفاقها همین کارارو کردم چندتا کارو با هم انجام بده نتیجه میگیری من حتی از انرژی ابهم استفاده کردم اینکه از اب که توسط یه جمله تاکیدی انزی دار شده اینارو سرچ کن همه هست انجام بده
به امید خدا حل میشه یچیز دیگه هم اینکه انتظار نداشته باش خابت از یک ساعت یه شبه بشه 6ساعت هر نیم ساعتم بیشتر بخابی تا نرمال بشی یعنی بهبود
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
