نمیتوانم لحظهای دور شوم از تو، درک کن چه حسی دارم، همیشه میمانم مال تو
کاش میشد سهم من از با تو بودن تنها آرامش و عشق باشد نه دلتنگی و انتظار …
هر گاه نیستی و دلتنگ توام، نامت را در دلم زمزمه میکنم، اینگونه است که آرام میشوم
دلم به سوی آسمان دلتنگی پر میکشد، درد دل میکند با خاطرههایت، تکرار میکند حرفهایت را
نه عزیزم
نمیتوانم لحظهای دور شوم از تو، نشستهام روی ابرهای خیال و در رویاهای سیر میکنم با تو
نه عزیزم
به این خیال نباش که روزی سرد شوم، جانم را از من بگیرند با تو دوباره زنده میشوم
نه عزیزم
به این خیال نباش که نباشم، دنیا را از من بگیرند، با تو دوباره صاحب دنیا میشوم
این روزها میگذرد، آسمان تاریک امشب جایش را به روشنی فردا میدهد
هیچگاه آن عشقی که در قلبم نسبت به تو دارم تمام نمیشود، تمام نمیشود هیچگاه آن احساسی که به تو دارم
هر چه دوست داری از من بخواه جز فراموش کردنت،
اگر میخواهی بروی برو، اما من هستم، آنقدر میمانم تا برگردی
آنقدر عاشقت میمانم تا برگردی …