شونزده عروس شدم متاسفانه با پسرعموم که بعد متوجه شدم اعتیاد داره و هرکاری کردم ترک نکرد و همش یا زندان بود یا غیبش میزد.هجده سالگی باهزار بدبختی جدا شدم.بعد ی سال با پسری آشنا شدم که میخواست بره سربازی یک سال ازمن کوچکتره.عاشقش شدم و پاش موندم تا برگشت و عشقمون بیشتر شد و طوری که خانواده در جریان بودن تا اینکه موفق شدیم و ازدواج کردیم.الان سی و دوسالمه پنج ساله خونه خودمم😍