منم مثل خودت بودم
چه چیزها که میداد میگفت اینم بزار
می گفتم خوشم نمیاد میداد خواهرم
هر دو به فاصله ی کمی عقد کرده بودیم
الان که دخترم ۱۵ ساله شده
میفهمم با بعضی حرف هاش چقدر دلم می شکنه
چقدر شاید خودم دل مادرم رو شکستم
فقط خواهش میکنم به حرفش گوش کن
مادره دیگه
سماور یه دونه خوبه داشته باشی ولی واجب نیست مثلا ۱۰۰مدل قوری و قابلمه لازم نیس حتی بعدا هم چیزی لازم بشه میتونن شوهر جان لطف کنن بخرن چرا پدر مادر بدبخت همه چی از دم بخرن
من نخریدم چون خودم جهاز گرفتم خیلی چیزا پول نداشتم بخرم مثلا جاروبرقی ندارم ولی چرخ گوشت خوبه بگیر من بعدا میخرم
ما آب منطقمون خوب نیست چایی ساز نگرفتم به جاش کتری شیر دار گرفتم سماورم گرفتم ولی استفاده نکردم
خودت ببین چی نیاز داری همونو بگیر، بیخود تو خونت شلوغ میشه.
خب نخر
منم مامانم هی گفت وای بدون چای ساز که نمیشه چای ساز بخر همه دارن خوبه و.... گفتم نه سماور بسه و سماور و یه کتری قوری خریدم
من نگرفتم گلم، بابام از چیزهای قدیمی خوشش میاد
یدونه زغالی یه دونه نفتی یه دونه برقی برام خریده.
چراغ سه فتیله، گرد سوز، اتو زغالی و......
اگه به من باشه همه رو میریزم توو گونی میزارم سر کوچه.
ولی به خاطر بابام نگهشون داشتم. 😂😂😂
الان دیگه کسی از این چیزها استفاده نمیکنه.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
