از زبون داییم = داییم میگه وقتی کرونا داشته تو خونه بوده دستگاه اکسیژن تموم شده بود اکسیژنش میگه یه لحظه چشاپ بسته شد و مردم بعد به جایی و میدیدم از نصفه ینی داییم بالا بوده همه از کمرش به پایین دیده میشدن بعد تند تند ازنطرف میرفتن و ازونطرف میومدن خیلییییی سریع در رفت و آمد بودن
به زبون زنداییم = میگف اونجا که داییت یلحظه مرد دم اذون صبح بود من به امام رضا گفتم که یا امام رضا شوهرمو فقط از تو میخام خودش بهم برش گردون
زبون داییم = گف اون لحظه که همرو در رفت و امد میدیدم فهمیدم که اینجا یه جایه دیگست و جایی که تا الان زندگی میکردم نبوده بعد یهو به مرد قد بلندی که چهرش اصلاااا معلوم نبود با یه لباس سفید بلند اومد در گوشم گفت تو زنده شدی اینجا چیکار میکنی؟
بعد تا اینو گفت یهو نفسم برگشت و شرکع به نفس کشیدن کردم هر لحظه نفسم بیشتر میشد
زبون زنداییم = بعد اینکه اذون تموم شد با گریه به شوهرم نگاه کردم دیدم داره هی بیشتر و بیشتر نفس میکشه و یهو ببند شد نشست
و فقطم یککلمه میگفت امام رضا
اینجوری بوده که امام رضا شفاش داده