ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
ما حرفای تلخ و نیش و کنایه هامونو مینویسیم و چند دقیقه بعد فراموش میکنیم /اما این رو به خاطر بسپاریم که چه غرور هایی هستند که زیر این جملات خرد میشوند. چه قلب هایی که میشکنند💔🖤. به خاطر انسان بودن همدیگر را درک کنیم. به قدرت منفی کلماتی که از اون ها استفاده میکنیم فکر کنیم و درنهایت انسان باشیم 🙏🏻😊/دوستان گل من هیچی بخدا تو دلم نیست. بعضی وقتا اعصابم خورد بودنی اشتباه مرتکب میشم مثل اکثر مردم. اگه جایی شما رو ناراحت کردم بهم بگید تا با تمام وجود ازتون پوزش بخوام 🙏🏻