2733
2739
عنوان

درد دل

61 بازدید | 5 پست

تموم شد شنبه میرم دادخواست بدم

هم خوشحالم تموم‌شد هم ناراحت

میتونست اینطوری تموم نشه

نخواست همه چی هم میندازه گردن من حوصله توجیه ندارم اصلا تفصیر من فقط تموم شه

فردا وقت مشاوره گرفته صد تا مشاور رفتیم میگه نه این نمیفهمه بریم پیش کس دیگه همه مشاورا بهش گفتن تقصیر توئه باید بیای درمان شی قرص بخوری قبول نمیکنه منتظره یکی بهش بگه تقصیر منه فردا هم باهاش میرم مشاوره فقط دهنش رو ببنده فردا تو گوش بچه نکنه مامانت نخواست به هر حال شنبه تمومه

تو دلم مول بچه هی کوچولو میخوام فردا معجزه بشه ببینه حرف این مشاورم مثل بقیه است متحول شه آدم شه تموم ولی خوب یه رویای بچه گونه است

الهیی عزیزم 💔

زدم توگوش زندگی رفت بابزرگترش اومد 😐🖤دیوانه شمردندمرامردم این شهراما دل من تنگ خودم بود دمادم🙂😞 بدم میاد شاد باشم 🙂میدونی چرا؟؟چون هروقت شادبودم یهویکی زد توذوقم دلم شکست 😅میشه خندیدولی خوشحال نبود😅عشق قشنگه ولی تنهایی ترجیح داره بع آدمایی که فقط لب ودهنن 🙂💔

خدا کمکت کنه. ان شاالله بهترین بشه برات. همون چیزی که به صلاحته

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز