ببینید بچه ها من شش ساله ازدواج کردم تقریبا زمانی که ازدواج کردیم شوهرم سرباز بود الان بعد شش سال تموم شدن درسش و سربازی تازه کار پیدا کرده خداروشکر
پدر شوهرم قراربود بهمون کمک کنه یعنی از اول به این شرط ازدواج کردیم که پسرشون کار نداره اونا هم کمک میکنن
خواستیم جشن بگیریم نگرفتن ..
بعدا که شوهرم یه پاتختژ ساده گرفت کلی غررر غرر زدد چرا عروسی میگرید
باورتون نمیشه من خونه پدر شوهرم بودم اونا گوشت و میوه نمیخردین اصلا گوشت نخرید پدر شوهرم تو این چند سال
الان دخترشون مجبور شده خونشون نشسته
اگه بدونید چجوری با اون رفتار میکنن در حدی که بچه اش پنج کیلویی به دنیا اومد
ولی موقعی که من بودم ده کیلو کم کردم
من همش اعصابم خورده چیکار کنم از یادم بره