یکی از آشنا که دو تا خواهر بودن موقع عقد و عروسی من با حرف هاشون خیلی عذابم دادن. یکیشون مجرد بود و یکی سن و سال دار و پسر بزرگ داشت. خیلی خیلی گریه کردم بابت حرفهاشون.
خواهر کوچیکه ازدواج کرد و همون حرف هایی که به من زده بود رو شنید بعد بارداری دیابت گرفت و مشکلاتی که جای گفتنش نیست.
خواهر بزرگه پسرش ازدواج کرد جدا شد. خودش هم بیمار شد و ضعیف و بعد کرونا گرفت و فوت شد. بعد فوت زنگ زدن حلالیت طلبیدن در ظاهر گفتم بخشیدم ولی ته دلم نه. اخه اون روزهام دیگه گذشته اونم به سختی.