دیروز ظهر همکارم بهم گفت شوهرمو با من تو ماشین دیده با وجوده اینکه من مریض بودم تو خونه.بعد زنگ زدم به شوهرمو براش قاطی کردم حسابی بهش فحش دادم البته مطمعن نبودم. بعد دوستم گفت با یه پزو سفید بودین. شوهرمم کلی قسم وو ایه که برات مدرک میارم حتما اشتباه دیدن . باهاش قهر کردم .تو این کشمکش بهترین دوستو و همکارمم قلبمو شکوند و ازم طلبکار شد. مامانمم زنگ زد ناله و عجز که شیر توالتمون خرابه اینهمه پول خرج کردم . من بدبختم .و گریه و این حرفا . حالا من تنها م و فقط به تکونای دخترم دلخوشم . دلم یه همزبون یه دوست واقعی میخواد . و الان فقط منمو و دخترمو خدامون
خدایا میدونم هستی و میدونم حواست بهم هست اگه یه وقتایی یادم میره منو ببخش.دوست دارم مرسی به خاطر همه چیزایی که بهم دادی و میخوای بدی