من تماما سکوت کردم حتی صدای ظبتو بلند کردم نشنوم ولی خاموش کرد و ادامه داد مکم ی لحظه قاطی کردم با مشت کوبیدم رو بازوش گفتم بسه دیگه یعنی فروشنده عریبه انقدر مهمه ک فحش ناموسی میدی ی ساعته، اون اصلا تو رو نمیشناسه یادش رفته تو ول نمیکنی
حضانت بچت تو این سن با خودته. شکایت کن با مامور برو جلو درشون
کارت واکسن بچم و با همه مدارک موقع اسباب کشی دادم ب خودش، بعد گفتم بده میگفت دست من نیست پیدا نمیشد، ب بچه میگفت مامانت دوستت نداره اگ دوستت داشت مدارک مهمتورو ی جای مطمئن میذاشت، میگفتم دادم ب خودت قبول نمیکرد اخرم تو کیف خودش پیدا کردم
شما باید در زندگی کوتاه میامدی .
تا بهانه گیری ها همسرت کمتر بشه طبق تجربه میگم
با بهانه گیرها فقط کوتاه بیاید.
اونها فکرو منطق ندارن و یه مشکل روانی دارن .
تغییرشون سخته همه چیزا به نفع خودشون میگردونن انقد حرفه ای و ماهر .برات فقط میتونم دعا کنم شما خیلی مظلوم واقع شدید
ایشون بعد از مدتی به شدت پشیمان میشن این رفتارها بخاطرکمبودهای ذهنی اونه یعنی یه سری اتفاقات تو زندگیش به شدت کمبود ایجاد روانی کرده و با رفتارهای بدش میخاسه تو مرتب عذر خواهی کنی و کوتاه بیای و خیلی محبت کنی از لحاظ روانشناسی بعضی مردها اینجوری هستن و تغییرشون یکم سخته به قول خودت آدم پیر میشه.بهتره تصمیمتا بگیری و با منطق بری پیش دعات میکنم فقط همین
