بچه ها من یه عادت خیلی زشتی دارم که قلبمو سیاه کرده،اونقدر سیاه که دیگه خسته شدم،اون چیزی نیست جز حسادت،مثلا بابام خواهرزاده مو دوست داره خیلی،جونش براش میره،بچه منم همسن خواهرزاده مه وقتی میبینم بابام هردیقه از اون تعریف میکنه واقعا اذییت میشم،بچمم یه اخلاق بدی که داره لجبازه،خیلی وقتا دیدم بابام بااین بچه کوچیک لج میکنه زورم میاد خب،یااینکه مادرشوهرم دیوانه وار عاشق دختر خواهرشوهرمه بچه منو دوست داره ها ولی نه به اون صورت،همه فامیل اینو میدونن،میترسم بچه م بزرگ شه بارفتاری واضح اینا سر خورده شه،بنظرتون چیکارکنم