شوهرم گفت برو گمشو

امروز میرفت سرکار ۶ صبح بیدار شدم ک براش لقمه بگیرم دستشویی بود اومد گف نمیخوام میرم با کارگرا میخورم بعدم من عصبی شدم . همه چیو پرت کردم یخچال رفتم خوابیدم . منتظر بودم خدافظی کنه بره چون همیشه قهرم باشیم اینکارو میکنه اما رفت در بست بهش همون موقع گفتم دلت خنک شد با این کارت یا منو سوزوندی بیشتر؟ زنگ زد ج ندادم بعد ویس داد واتساپ که تو بیشعوری گاوی بد رفتار میکنی رفتارات زشته نمیفهمی چطور برخورد کنی فوش مادر بهم داد و به خودمم فوش خیلی زشت داد بعدم  گف تا شب وسایلت همه جم میکنی تا من برگردم گم میشی از خونه من بیرون ک.س.ک.ش بعدم گف عوضی تو راهم جرعت داری تنت میخواره یه کلمه دیگه بگو تا برگردم لت و پارت کنم بزنم لهت کنم کلی هم باز حرف زشت زد منم دیگ جواب ندادم ب پیامش.   صبح پول ب حسابم زده بود برگردوندم حسابش بعدم زنگ مادرشوهرم زدم گفتم اینجوریه من دارم میرم . گفت نه نمیزارم بری بیجا میکنی بری تو واسه چی باید بری اون غلط کرد هرچی گفت به من گفت نزاری بریا من پامیشم میام حرف میزنیم بعدم شوهرم باز پولو زد حسابم  مادرشوهرم گفت این یعنی میخوام آشتی کنم غلط کردم تو نرو اما نمیدونه چطوری باید آشتی کنه بلد نیس تشکر کن ازش مجبورم کرد ازش تشکر کنم اسکرین شات رسیدش فرستادم نوشت حرف نباشه منم به اجبار مادرشوهرم گفتم ممنونم دستت دردنکنه مراقب باش اونم دید پیاممو هیچی نگفت دیگه الانم داره میاد خونه . مادرشوهرمم خیلی باهام حرف زد اخرم گفت یا رومی روم یا زنگی زنگ تصمیم درست بگیر یا باید همیشه بگی چشم چشم چشم چشم آروم باشی مهربون باشی یا تو عصبی اون عصبی اینجوری هیچی از زندگیتون نمیمونه کاری نکن که پس فردا بگه ما زندگیمون تموم شد. گفت پاشو امروز مثل همییشه کارات کن . کار اشتباهی کردم؟ به نظرتون باید میرفتم ؟ اما بقول مادرشوهرم میگفت تو بری بفهمه رفتی زنگ میزنه میگه پاشو بیا اون موقع همش هی باید بری بیای عادت میکنه ی بار بگو نه نمیرم ی بارم اصلا اگر گفت نشنیده بگیر انگار کری بعضی وقتا باید کر بود