از وقتی یااادمه خیلیییی غر میزنه .جرات نمیکنیم باهاش حرف بزنیم .ب خودش نمیرسه ۴۰ سالشه مث یه پیرزن ۷۰ ساله راه میره اصلااا ب خودش نمیرسه .فقط بلده ب ما گیر بده .من ک دخترشم جرات ندارم دو کلمه باهاش حرف بزن انقددد ک بد اخلاقه .خسیسه .فقط میخاد ک ما مث برده در خدمتش باشیم و براش کار کنیم .از وقتی ازدواج کردم میبینم مادر شوهرم چطوری با بچه هاش برخورد میکنه و بهشون رسیدگی میکنه واقعا دلم میخاد بمیرم .حیف ک الان هیچی نداریم ک بریم سر خونه خودمون .بخدا خسته شدم از دست کاراش .مامان دوستامو میبینم چقدد با دختراشون خوبن باهاشون دوستن هرچی دارن میگن ب ماماناشون .خودمو میبینم دق میکنم .
شاید مشکل عصبی داره خب
مامان منم زیاد گیر میده
عزیزم مادرتون صدرصد افسردگی داره به فکر درمانش باشین
به مادر شوهرت تکیه کن
باز خوبه مبتونی ازدواج کنی بری و شاد باشی
اگ اون دل و دماق داش اول بخودش میرسید چ توقعی دارین شماها...... اول سعس کنید حالشو خوب کنید سر ذوق بیاد بعد توقع اخلاق خوش کنید چون خودم دوره ای مثلش بودم درکش میکنما
مامانت حتما یه مشکلی داره...
با مشاوره مشورت بگیر...
بیچاره مادرت که سختی های زندگی اینطوریش کرده و از خودش غافله.
حتما بیشتر مسئولیت ها رو دوش مامانت بوده تا بابا
مامان منم همینجوری بود تا مجرد بودم همه جوره گیر میداد حالام ک ازدواج کردم بچم دارم باز گیر میده.دیشب یکی از داییام میخاس بیاد خونم اگه بدونی چیکار میکرد بنده خدا گفت نمیام ولش کن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
51 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
