هر کاری کردم جلوی خودمو بگیرم دیدیم دارم دق میکنم باید دردو دل کنم
خواهر من 16 سال پیش ازدواج میکنه با یه پسر بسیار خوب بعد از 6 سال با یه دختر ناز ازش جدا میشه که مقصر اصلی خواهرم بوده و همه خانواده بهش التماس میکنند که جدا نشو ولی خوشی زیر دلش میزنه خلاصه این دختر ناز الان 14 سالشه که با مادرش زندکی میکرده ولی خوب پدرشم میدیده و با خانواده پدرش کاملا در ارتباط بوده تا دیروز که رفته خونه مادر پدرش تو کامپیوتر عموش یه فولدر باز می کنه میبینه واییییییییی باباش عروسی کرده اونم چه عروسی مفصلی بدون اینکه چیزی به این دختر بگن و از دیروز این بچه شوکه شده ما نمیگیم چرا ازدواج کرده از این ناراحتیم که کسی به این بچه این موضوعو نگفته و چند وقت پیشم که برای دختر خواهرم ,مادر پدرش تولد می گیره این خانوم به عنوان دوست زن عموش اونجا بوده و الان خواهر زادم یه من میگه اون زن بابام بوده اون روز اگه دوستام بفهمن میگن ا زن بابات بوده داریم خل میشیم به خاطر این بچه همش میگه منم تلافی باید بکنم