امروز داشتم ی کتاب میخوندم راجع مرگ بود...
واقعاا رفتم تو فکر ک چرا من اصلا از مرگ نمیترسم
و یا اگر اطرافیانم میترسن وبرام جای سواله..ک چرا میترسن؟
واقعا خیلی دیدگاه مثبتی دارم نسبت ب مرگ🤦🏻♀️
ی تصورات خوشی ازش تو ذهنمه...
فک میکنم میرم اونجا پیش دوستم ک فوت شده،روحم پرواز میکنه سمت آسمونو میره...
گاهی ک سر مزار دوستم هستم نگاه ب اسمون میکنم
حس میکنم آسمون ی حال دیگ داره...
و واقعا دلم میخاد روحم رها بشه و بره
اوایل ک دوستم فوت شده بود میگفتم مرگ انگار میگفتم قند🤦🏻♀️از بعد از فوت اون ب منم تلنگر خورد وگرنه تا قبلش ک سنمم کمتر بود اصلا فک نمیکردم کمنم میمیرم..
همش فک میکنم میمیرم میرم پیش دوستم باهمیم اونجا
اون سری خابشو دیدم هی میگفتم کاش همونجا میموندم برنمیگشتم دیگ
خیلی دیدم مثبته..از این دیدگاه هم میترسم هم نه
نمیدونم چرا اینطورم🤦🏻♀️🤦🏻♀️
نکنه بعدش برام بد بشه...