فکر های بد نکن، من خودم. . از ۱۰ تا ۱۲ سالگی شبا، از استرس اینکه خوابم نبره. تا ساعت ۳ بیدار میموندم و چون بچه بودم. خسته بودم. دیگه چشمان بسته میشد و میخوابیدم. بعضی وقتا هم تا ساعت ۴ بیدار میمونم. مادر بزرگ منم همین طوریه، و این فکر کنم ارثی باشه. ولی من با یک روش خیلی ساده سعی کردم که بخوابم
۱. همیشه شب ها ۲ دور تسبیح صلوات میفرستم،
۲. با خدا حرف میزنم و حس میکنم که اون بغلم کرده، حتی بعضی وقتا حس میکنم که باهام حرف میزنه و بهم آرامش میده،
۳ ، قرآن و پشت سرم می زارم
۴، تا وقتی خوابم ببره صلوات میفرستم،
۵ ، سعی میکنم تو گوشی باشم تا چشمان خسته شه
۶ اصلا نباید. به بی خوابی فکر کنی، اگه فکر کنی هیچکدوم از راه حل هام جواب نمیده، باید بیخیال باشی، و بگی همه بیدارن، و خواب فقط برای استراحته
.