۲۰روزه کرونا داریم و دکتر گفته خوب شدید
حالمونم خوبه خداروشکر
مادرشوهرمم ۱۰روزه کرونا گرفته
حالا شوهرم میگه فرداشب بریم خونش(برای شام و خوابیدن)
اخه ما خوب شدیم دیگ نباید بریم جاش میگیریم ازش
امروز گف بریم گفتم من نمیام من دوهفته انقدررررر درد کشیدم ک الان باز روانی نیستم دوباره اون دردارو بکشم
میگه چرت و پرت حرف نزن ما تا ۶ماه دیگ نمیگیریم منطق داشته باش یکم
اخه حرفش منطقی نیس بعد ب من میگه منطق داشته باش اینک تا ۶ماه نمیگیریم یکچیز کاملا اشتباس
بعد منم گفتم ک من خوب شدم من از درد کشیدم خسته شدم
بعدشم باید مراقب باشم چون باید واکسن بزنم کنکوری ام واجبه ک برم مدرسه اگ نرم عقب میمونم و کنکورم میوفته سال بعد
برداشت گف ک من دوهفتس مادرمو ندیدم (بااینکه هفته ی پیش رفت جای مادرش)
منم گفتم من بیشتر از یکماهه ک پدر مادرمو ندیدم پدرومادری ک یکروز دوریشون برام سخت بود
بعد گریه کردم
اونم بلندشد رفت سرکار
اصلا حالم خوب نیس😭😭😭😭😭😔دق کردم از دوریه پدر و مادرم
این کروناام سره اینکاراش ک خودشو با منطق ترین میدونست گرفتیم همش میگفتم رعایت کن ماسک بزن میگف ن با تماس مستقیم میگیره ادم کرونا رو رعایت نکردن گرفتار کرد منو 😭
اصلا حالم خوب نیس دق کردم 😭
انگار خودش فقط مادر داره ک میگه دوهفتس ندیدمش
من یکماهه ندیدم الان دکتر میگه برید تست بدید بخاط اینک حوصله نداره بریم منم اسرار نکردم گفتم ولش کن دوریشونو تحمل میکنم
اما خیلی خودخواهه 😒😭😔