ماشینمون مدل ۸۳ بود خراب شده بود. دیروز درست کرد امروز از سرکار اومده میگه مشورت کردم با همه گفتن مدلش پایین بفروش بعد آگهی زد یه ساعت نشده فروخت میگه چرا قیافه گرفتی حق نداری. ناراحت بشی من از تو ناراحت ترم چاره ندارم گفتم چیکار کنم پاشم برقصم ناراحتم میگ خیلی ضد حالی ناراحتم هست همش دوست داره رابطه داشته باشیم منم ازش ناراحتم دوست ندارم سمتم بیاد از طرفی هم محل نزاشتنی اذیت میکنه الآنم رفته بچرو بخوابونم بیاد سر وقتم اصلا خوشم نمیاد اگ وضع ما این بخاطر بی عرضه گی اون تازه زبومش هم دراز نصف پول ماشین رو من دادم طلای کار کرد خودمو فروختم مادرش زنگ زده فروختی نری طلا بگیری ها نشسته شیش ماه دیگ پول جم کنه بهتر بخره هه صد سال نمیتونه