2733
2739

چرا نیان

میخواین خلوت کنین؟

این روزا برام، اطرافیانم از هر غریبه ای، غریبه ترن. چه میشه کرد. روزگار این و برای طالع من مقدر کرده. به همین خاطر حرفای دلمو اینجا راحت تر از هرجایی توی دنیا میتونم بزنم. روزای گذشتم خیلی خیلی خیلی روزای شیرینی بودن:) و محاله فراموش کردنشون:( تو اون روزا متوجه نبودم که باقدر  ندونستن قراره چه ثانیه هایی رو از دست بدم. اون موقع همه چیز خوب بود. من بودم‌ خانواده ام بودن. همه چیز بر وفق مراد بود. بماند که اون روزا کلا حال بهتری داشت. کلا که میگم ینی کلا:((( دردم میاد وقتی می بینم دیگه برنمیگردن. دیگه تموم شدن و رفتن. حالم بد میشه انقدر بد که می تونم ساعت ها بشینم حسرت بخورم و گریه کنم. چه عشق های ساده ای، چه لذت های راحتی، چه دنیایی...! هعی💔 اگر دستتون میرسه یکی از ستاره های آسمونتونو برای من بفرستین!))): که شاید کائنات انرژی خوبتونو برام بیاره. چیزایی که از گذشتم گفتم خیلی بسته و شاید غیرقابل فهم بود. اگر تک تک تونو می‌شناختم و میدونستم انسان خیانتکار تو سایت وجود نداره قطعا میگفتم و خودمو از همه حرفای درونم راحت میکردم. تو یکی از تاپیکام راجع به گوشه ی دنج، همونجا که حال آدم بهتر از هر حالتی میشه، گفتم. بهش اعتقاد دارم. ینی داشتم و دارم. گوشه ی دنجی که فقط مال خودته و فقط تو باهاش خاطره داری، می شینی توش به چیزای خوب فکر میکنی، به عشق فکر میکنی و .. . این جایی که گفتم و برای همه ی شما از خدا میخوام. گوشه ی دنج من خیلی وقته که گم شده. کیلومترها ازم فاصله داره.... امیدوارم برای شما نباشه. همه ی اینارو گفتم بذارید یه چیزم بگم فقط محض اینکه کمتر حسرت اون روزا رو بخورم. بیا با نگاه به گذشته، تلخی هاش رو بذاریم کنار .از خوبی ها، خوشبختی ها و لذتهاش یاد کنیم.نه که حسرت بخوریم بلکه عشق رو در دلهامون زنده نگه داریم.


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
خب اگه تو هم موافقی بگو مامانم مریضه من میمونم کمکش .اگر گفت میام بگو ن دیگه خلوت باشه خون بهتره

عشقم من خونه جدا ندارم اینجا میمونم یجورای عقدیم الان شوهرم میخواد اینجا بیاد 

و خُدایی کِ بِشدت کافیست💙
2740

بگو امشب شرایطش نداریم که باهم باشیم.

یه شب دیگه ایشالله

این روزا برام، اطرافیانم از هر غریبه ای، غریبه ترن. چه میشه کرد. روزگار این و برای طالع من مقدر کرده. به همین خاطر حرفای دلمو اینجا راحت تر از هرجایی توی دنیا میتونم بزنم. روزای گذشتم خیلی خیلی خیلی روزای شیرینی بودن:) و محاله فراموش کردنشون:( تو اون روزا متوجه نبودم که باقدر  ندونستن قراره چه ثانیه هایی رو از دست بدم. اون موقع همه چیز خوب بود. من بودم‌ خانواده ام بودن. همه چیز بر وفق مراد بود. بماند که اون روزا کلا حال بهتری داشت. کلا که میگم ینی کلا:((( دردم میاد وقتی می بینم دیگه برنمیگردن. دیگه تموم شدن و رفتن. حالم بد میشه انقدر بد که می تونم ساعت ها بشینم حسرت بخورم و گریه کنم. چه عشق های ساده ای، چه لذت های راحتی، چه دنیایی...! هعی💔 اگر دستتون میرسه یکی از ستاره های آسمونتونو برای من بفرستین!))): که شاید کائنات انرژی خوبتونو برام بیاره. چیزایی که از گذشتم گفتم خیلی بسته و شاید غیرقابل فهم بود. اگر تک تک تونو می‌شناختم و میدونستم انسان خیانتکار تو سایت وجود نداره قطعا میگفتم و خودمو از همه حرفای درونم راحت میکردم. تو یکی از تاپیکام راجع به گوشه ی دنج، همونجا که حال آدم بهتر از هر حالتی میشه، گفتم. بهش اعتقاد دارم. ینی داشتم و دارم. گوشه ی دنجی که فقط مال خودته و فقط تو باهاش خاطره داری، می شینی توش به چیزای خوب فکر میکنی، به عشق فکر میکنی و .. . این جایی که گفتم و برای همه ی شما از خدا میخوام. گوشه ی دنج من خیلی وقته که گم شده. کیلومترها ازم فاصله داره.... امیدوارم برای شما نباشه. همه ی اینارو گفتم بذارید یه چیزم بگم فقط محض اینکه کمتر حسرت اون روزا رو بخورم. بیا با نگاه به گذشته، تلخی هاش رو بذاریم کنار .از خوبی ها، خوشبختی ها و لذتهاش یاد کنیم.نه که حسرت بخوریم بلکه عشق رو در دلهامون زنده نگه داریم.

عزیزم دروغ نگو. هروقت نمیتونین کنار هم باشین بی رودربایستی بگو نمیشه یا شرایط و آمادگی ندارم

حرمتی هم نمیشکنه بین خود و مادرت و نامزدت.

این روزا برام، اطرافیانم از هر غریبه ای، غریبه ترن. چه میشه کرد. روزگار این و برای طالع من مقدر کرده. به همین خاطر حرفای دلمو اینجا راحت تر از هرجایی توی دنیا میتونم بزنم. روزای گذشتم خیلی خیلی خیلی روزای شیرینی بودن:) و محاله فراموش کردنشون:( تو اون روزا متوجه نبودم که باقدر  ندونستن قراره چه ثانیه هایی رو از دست بدم. اون موقع همه چیز خوب بود. من بودم‌ خانواده ام بودن. همه چیز بر وفق مراد بود. بماند که اون روزا کلا حال بهتری داشت. کلا که میگم ینی کلا:((( دردم میاد وقتی می بینم دیگه برنمیگردن. دیگه تموم شدن و رفتن. حالم بد میشه انقدر بد که می تونم ساعت ها بشینم حسرت بخورم و گریه کنم. چه عشق های ساده ای، چه لذت های راحتی، چه دنیایی...! هعی💔 اگر دستتون میرسه یکی از ستاره های آسمونتونو برای من بفرستین!))): که شاید کائنات انرژی خوبتونو برام بیاره. چیزایی که از گذشتم گفتم خیلی بسته و شاید غیرقابل فهم بود. اگر تک تک تونو می‌شناختم و میدونستم انسان خیانتکار تو سایت وجود نداره قطعا میگفتم و خودمو از همه حرفای درونم راحت میکردم. تو یکی از تاپیکام راجع به گوشه ی دنج، همونجا که حال آدم بهتر از هر حالتی میشه، گفتم. بهش اعتقاد دارم. ینی داشتم و دارم. گوشه ی دنجی که فقط مال خودته و فقط تو باهاش خاطره داری، می شینی توش به چیزای خوب فکر میکنی، به عشق فکر میکنی و .. . این جایی که گفتم و برای همه ی شما از خدا میخوام. گوشه ی دنج من خیلی وقته که گم شده. کیلومترها ازم فاصله داره.... امیدوارم برای شما نباشه. همه ی اینارو گفتم بذارید یه چیزم بگم فقط محض اینکه کمتر حسرت اون روزا رو بخورم. بیا با نگاه به گذشته، تلخی هاش رو بذاریم کنار .از خوبی ها، خوشبختی ها و لذتهاش یاد کنیم.نه که حسرت بخوریم بلکه عشق رو در دلهامون زنده نگه داریم.
عزیزم دروغ نگو. هروقت نمیتونین کنار هم باشین بی رودربایستی بگو نمیشه یا شرایط و آمادگی ندارم حرمتی ...

اخه یکم عصبیه جای نداره بمونه🤦‍♀️

و خُدایی کِ بِشدت کافیست💙
خب ب شوهرت بگو من پریود شدم یهویی. حالم خوب نیست میشه فردا شب بیای

نه دیگه تاجایی که میشه بهانه راست آورد چرا دروغ؟؟

نباید عادت کنه بخاطر راحت شدن از مسائل مدام دروغ بگه.

بعد برای خودش مشکل ایجاد میشه. 😊

این روزا برام، اطرافیانم از هر غریبه ای، غریبه ترن. چه میشه کرد. روزگار این و برای طالع من مقدر کرده. به همین خاطر حرفای دلمو اینجا راحت تر از هرجایی توی دنیا میتونم بزنم. روزای گذشتم خیلی خیلی خیلی روزای شیرینی بودن:) و محاله فراموش کردنشون:( تو اون روزا متوجه نبودم که باقدر  ندونستن قراره چه ثانیه هایی رو از دست بدم. اون موقع همه چیز خوب بود. من بودم‌ خانواده ام بودن. همه چیز بر وفق مراد بود. بماند که اون روزا کلا حال بهتری داشت. کلا که میگم ینی کلا:((( دردم میاد وقتی می بینم دیگه برنمیگردن. دیگه تموم شدن و رفتن. حالم بد میشه انقدر بد که می تونم ساعت ها بشینم حسرت بخورم و گریه کنم. چه عشق های ساده ای، چه لذت های راحتی، چه دنیایی...! هعی💔 اگر دستتون میرسه یکی از ستاره های آسمونتونو برای من بفرستین!))): که شاید کائنات انرژی خوبتونو برام بیاره. چیزایی که از گذشتم گفتم خیلی بسته و شاید غیرقابل فهم بود. اگر تک تک تونو می‌شناختم و میدونستم انسان خیانتکار تو سایت وجود نداره قطعا میگفتم و خودمو از همه حرفای درونم راحت میکردم. تو یکی از تاپیکام راجع به گوشه ی دنج، همونجا که حال آدم بهتر از هر حالتی میشه، گفتم. بهش اعتقاد دارم. ینی داشتم و دارم. گوشه ی دنجی که فقط مال خودته و فقط تو باهاش خاطره داری، می شینی توش به چیزای خوب فکر میکنی، به عشق فکر میکنی و .. . این جایی که گفتم و برای همه ی شما از خدا میخوام. گوشه ی دنج من خیلی وقته که گم شده. کیلومترها ازم فاصله داره.... امیدوارم برای شما نباشه. همه ی اینارو گفتم بذارید یه چیزم بگم فقط محض اینکه کمتر حسرت اون روزا رو بخورم. بیا با نگاه به گذشته، تلخی هاش رو بذاریم کنار .از خوبی ها، خوشبختی ها و لذتهاش یاد کنیم.نه که حسرت بخوریم بلکه عشق رو در دلهامون زنده نگه داریم.
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز