من با وجود یه بچه دو ساله خیلی سختمه هر روز قبل از اومدن شوهرم کلی به خودم برسم از روز اول وقتی اومده توی خونه منو همونجوری مرتب و با آرایش دیده واقعا وقت نمیکنم این همه کارو در روز انجام بدم شاغل هم هستم میخوام ببینم بقیه مردم چطوری هستن وقتی شوهرشون میاد؟؟
الناز جان طبیعیه روزایی که بچه خییییلی اذیت کنه یا بیمار باشه یا خودم بیمار باشم اصلا نمی تونم به خودم برسم دو کارو حتما انجام می دم یک عوض کردن لباسام که بوی آشپزی و عرق نده دو شونه کردن موهام که پریشون نباشه اینم وقتی در میزنه تا بخواد بیاد بالا بدو بدو انجام می دم روزایی که یکم فرصت نفس کشیدن داشته باشم به سرو صورتمم می رسم حتما
من خونه رو حتماااااا در هر شرایطی کاملا مرتب میکنم...اصلا نمیزارم ظرف نشسته باشه و...چون اگه خونه نامرتب باشه ادم احساس ارامش نداره...بعد صورتمو میشورم مسواک...موهاموشونه میکنم عطر میزنم...تایم حموم کردنمم معمولا هر روز قبل اومدنشه...درکل ارایش نمیکنم توخونه اما مرتبم هم خودم هم خونم
من نمیدونم این چه حسی زنای ایرانی دارن دوستای عزیز من قرار نیس همیشه خونه مرتب باشه و شما هم ترو تمیز باشی و اقای شوهر بیاد! خوبه اینطوری باشه ها ولی باید به شرایط خودتون هم نگاه کنید شما که شاغلی بچه هم داری خب کار خونه باید نصف نصف بشه تازه شما هم که مراقب بچه ای اقا باید بیشتر کار کنه اصلا عذاب وجدان نداشته باش راحت باش چرا به خودت انقده سختی میدی!
من هم مثل شقایق خانم.البته بچه ندارم
شما ازدواج کردی رهایی؟ گاهی آدم خودش احساس بدی پیدا میکنه اگه مثل همیشه نباشه
وقتی خونه همیشه مرتب باشه و من همیشه مرتب باشم و بچه ها هیچ کاری نداشته باشن انگار آقا هتل تشریف میارن! ولی اینجا که هتل نیست خونه است و قرار نیست همیشه بی عیب و نقص باشه. من برعکسم، یعنی از صبح تا شب یا به کارای بچه ها میرسم یا استراحت میکنم و شام آماده میکنم. جارو و شستن ظرفها رو میذارم همزمان با اومدن شوهرم. چون باید ببینه خونه هم کار داره خونه هم نامرتب میشه ظرفها کثیف میشه و رسیدگی به امورات خونه وقت و انرژی میخواد که من هرروز باید براش بذارم
وقتی کارا تموم شد و شام خوریم خودش میگه ظرفای شام با من چرا؟؟؟ چون زحمتهای منو دیده. در غیر اینصورت مرد به راحتی میگه خونه که کاری نداره!! من صبح رفتم همینجور مرتب بوده الانم همینجوره. و نمیشه بهش خرده گرفت چون واقعا به عقل جور در نمیاد دوتا بچه در فاصله صبح تا شب بمب اتم تو خونه منفجر کنن و تو مدام در حال جمع و جور کردن و جارو و گردگیری و ... باشی
من اگه آرایشم یکم غلیظ بشه کار دست خودم دادم
من متنوعم، گاهی شیک و پیک و با آرایش و لباس زیبا، گاهی هاشور پاشور و رنگ و رو رفته. معتقدم اگه زشتی نباشه زیبایی ها دیده نمیشه، پس سعی میکنم گاهی هم خیلی معمولی و بدون آرایش باشم، اما منم همیشه موهاموشونه میزنم. و چیزی که حتما انجام میدم در بدو ورود همسری، به استقبالش میرم و حتی اگه حوصله نداشته باشه یا ددستشم پر باشه، به زور ازش یه بوسه میگیرم. الان دیگه واسش عادت شده.
من با شادی موافقم،بنظرم بستگی به همسر هم داره،پیش اومده من خونه رو مثل دسته گل تحویل آقا دادم کلی هم با بچه سرو کله زدم،یه لحظه عصبی شدم سر بچه داد کشیدم آقا برگشته میگه مگه از صبح چیکار کردی......... حالا یه روز حالش خوب بوده خونه منم نامرتب بوده،نتونستم شام درست و حسابی بپزم انقدر ازم تعریف کرده که این شکلی شدم
اصلا نمی دونم همسر من عجیبه یا همه همینطورن منطق ندارن. مثلا یه هفته بهترین غذا براشون درست می کنی چیزی نیست ولی یه شب غذای نونی داریم آبروی آدمو می بره تو به فکر من نیستی و شام نداریمو......حالا باید نهار فردای آقا رو هم بدم حتما هم غذای درست و حسابی.
اصلا نمی دونم همسر من عجیبه یا همه همینطورن منطق ندارن. مثلا یه هفته بهترین غذا براشون درست می کنی چیزی نیست ولی یه شب غذای نونی داریم آبروی آدمو می بره تو به فکر من نیستی و شام نداریمو......حالا باید نهار فردای آقا رو هم بدم حتما هم غذای درست و حسابی.
خدا رو شکر شوهر و بچه های من اصلا مقید به شکم نیستن. حتی ناهار نون و پنیر بذارم با به به و چه چه میخورن. البته خودم از اول تلاش کردم اینجوری بشه ها. اما عقیده من اینه که همونطور که شوهرم با لباس کار و تن و بدن عرق کرده از راه میرسه و من زحمت و تلاششو حسسسسسس میکنم اون هم باید من و زحماتمو بفهمه و ببینه چجوری دارم عرق میریزم و کار میکنم( واقعا بعضی وقتها از بس فعالیتم زیاده انگار رفتم بدنسازی!!) بعدش میرم لباسمو عوض میکنم و کنار هم میشینیم چای میخوریم
منم مثل ففر گاهی خوب خوب گاهی نا میزوناما به زورم شده میام جلوی در و بوسش میکنم
اما به زورم شده میام جلوی در و بوسش میکنم
سلام خانومای گل منم همیشه خونه رو مرتب میکنم و غذا آماده و بچه عین دسته گل کم وقت میکنم به خودم برسم اما شوهرم خوبه ها ولی یه اخلاقی داره که ناراحتم ازش اون با رفتن من به خونه بابام مشکل داره مثلا ما فقط با خونه بابام یه کوچه فاصله داریم و من چهار روز اونجا نرفتم الانم همسرم رفته مسافرت بهش زنگ بزنم بگم شب تنهام میرم خونه اونا جنگ راه میندازه تورو خدا کمکم کنین .😢
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
34 ثانیه پیش
34 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
