ببین ما وقتی عقد بودیم باهم که حرف میزدیم دوس داشتیم در آینده اسم پسرمون یاسین و دخترمونم نازنین حالا خدا هرکدومش میداد فرقی نداشت
بعد ما سال ۹۷ رفتم امام رضا هنوز عقد کرده بودیم
یه پسر بچه دیدم اومده بود پابوس اقا سه چهارسالش بود
دیدم مامانش یه جوری پابوس اقا صداش میزنه امیدرضا امیدرضا مامان
اصلا منو همسرم دلمون غش رفت برا این وروجک اسمش به دلم نشست با شیطونیاش ان شالله هرکجا هست سالم و زنده باشه
بعد اومدیم هتل صحبت اون بچه و شیرین کاریاش شد
همسرم گفت اگه در آینده خدا دختر بهمون داد که هیچ اگه پسر داد اسمشو بزاریم امیدرضا
گفت تو راضی هستی همینجا که مشهدیم به آقا بگیم اگه پسر بهمون داد هم اسم اقا بزاریم رضا
گفتم نه پس همون امیدرضا
گفت باشه اخه همسرمم خیلی ارادت داشت به اقا ...چون هرسال میرفت پابوس اقا تا گرفتاری حاجتی داره متوسل میشه به آقا امام رضا ....میگه آروم میشم دردو دل میکنه
بعد دیگه وقتی باردار شدم فهمیدم پسره از همون موقع تو شکمم امیدرضا صداش میزدم
الانم امیدرضاس و واقعا خودم حس خوب میگیرم یاد حرم میفتم یاد امام رضا میفتم دلم اروم میشه
همه هم میگفتن نزار اولین باره تو میزاری این اسمو
اینو از کجا اوردی
بزار مثلا طاها ...مهدی ...محسن ..علی ...و امسال اینا
گفتم نه همون امیدرضا که نذر کردم همون