2737
2739
عنوان

🙈♥🙊همین الان... 😍🙈

448 بازدید | 0 پست

توصف میوه فروشی واساده بودم...منتظر بودم نوبتم بشه..متوجه شدم تیر نگاه نامحرمی به سمت چشامه... بخاطر ماسک سیاهی که ست با چادر تنم بود..چشام خیلی خودنمایی می‌کرد...با دست چپم بالای پیشونیمو درست کردم..تا بلکه حلقه طلایی چش نامحرمو کور کنه...حنای دستام نمیذاشت حلقه ی انگشت عشق دست چپم زیاد خودنمایی کنه...تپش قلبم بالاتر شده بود و هوا رو به تاریکی می‌رفت...می‌دونستم داره خریدشو طولش میده...باز چشای نارنجی آتیش رنگم شعله کشید و زبانه زد.. قلبم دستای مردونه تورو میخاست...کیفم شروع به لرزیدن کرد و اسم آقامون با پس زمینه روز عقدمون بهم نوید عطر زیبای آرامش دادن...جانمی که گفتم چه زیبا نشیت به دل صاحب الو عشقمی که گفت.....اسننپی که منو اورد کلبه ی عاشقونمون...و تماس تصویری که داشتیم و آرومم می‌کردی... و الان ساعت 9:۴٠ شب..نشستم جلوی آینه..ویالق زیبای ابریشمو...با گیره ی همرتگش ست میکنم..چادرمو در اغوش میکشم و منتظر صدای زنگتم تا بیام پایین... اخه امشب شامو مهمون دلبر محبوبمم..🙈😍🥺💍🙊♥🌹🌸🍃💋

شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز