اصلا نمیذارن من بفهمم تو خونه موندن چه طعمی داره ، بخدا خودم هزارتا گرفتاری دارم هزار جور دغدغه دارم ، اعصابم از چندین جا خورد میشه ، خیلی جالبه خواهرم بیست روز پیش ی کرونا گرفته بوده اونم انقد خفیف بود ک دکتر گفته اصلا لازم نیست عکس بگیری ، چندتا قرص داده حتی سرم هم لازم نبوده ، مامانم پاش بدجور ورم کرده باید کمک حالش وایسیم ، من و خواهر بزرگم وایسادیم کمکش یکی درمیون ، اونوقت این خانوم به بهونه کرونا ی ماه نشسته تو خونش از راه دور اورد میده بهمون ، امروز نمیخواستم اصلا از خونه بیرون برم ، ی کاری پیش اومد مجبور شدم رفتم سر راه هم رفتم پیش مامانم ی ساعت موندم زود برگشتم فکرم بدجور درگیر بود نشد بمونم ، حالا نیم ساعت نمیشه رسیدم خونه خواهرم زنگ زد دستور میده میگ شوهرم مرغ گرفته مامان گفته بوده بخره ، برو خونه مامان بذار فریزر براش ، نمیگه منم کار دارم زندگی دارم بخدا ،میگه برو بعدشم برگرد ، 😑😭آخه یکی نیست بگه تو ک کاری نمیکنی لااقل دستور هم نده خودش یک ماه نشسته خونه کیف میکنه خونه دار هم هست ،اما منی ک کارمندان برام فرق داره دلم میخواد ازین چندروز تعطیلیم استفاده کنم جلو تلویزیون لم بدم یکم ،خودش نشسته انقد ریلکس ووقت اضافه داره کلی شوید خشک کرده