ما دو هفته پیش که یکهفته همه اداراتو تعطیل کردن منو شوهرم رفتیم خونه پدرشوهرم بعد هیچ رابطه ای هم نداشتیم امروز شوهرم ماشینو بهم داد گفت برو کاراتو انجام بده خرید داشتم و دفترچمو هم باید عوض میکردم صبح که رفت سرکار من رانندگی کردم قبل اینکه حرکت کنم گفتم ماشینو روشن بذارم گرم شه یکم شوهرم گفت راستی یه ک ا ن د وم تو داشبورده ببرش خونه وقتی رفتیم خونه بابام آوردمش گفتم شاید لازم شه من شک کردم حالا تو اون موقع شوهرم از خونه بیرون نرفت همش خونه بودیم و تا حالا هم بهش شک نداشتم کاریم نکرده نمیدونم باور کنم حرفشو یا نه