هرروز توی مسیر محل کارم از یه جایی رد میشدم که روی یه تانکر قدیمی آب نوشته بودن : یه روز خوب میاد... هرروز بهش نگاه میکردم و تکرار میکردم یه روز خوب میاد...زمان گذشت و هیچ روز خوبی نیومد چه بسا روزها سخت تر و تلختر شدن ...
نمیدونم خدایا چه خصومتی با بعضی از ما بنده هات داری که هیچ جوره روی خوش زندگی رو به ما نشون نمیدی، خستم از حسرت های بی پایان...