همش تحقیر همش تیکه همش دعوا مگه من بچه ام.از خونه بابام بیشتر دعوام میکنه.هر چند اونجا هم آسایش نداشتم و به خاطر فرار از مشکلات این ازدواج بی علاقه رو کردم ولی ای کاش همونجا میموندم.اصلا انتقاد نمیتونم بکنم فقط باید بگم چشم .یه ذره احساس و درک نداره.به امام رضا اگر کار داشتم و پول داشتم دست بچه هام و میگرفتم و میرفتم ولی من ضعیفم تو همه چیز بهش احتیاج دارم چون ترسویم چون هیچ پشتوانه ای ندارم که بترسونمش که با من این رفتار ها رو نکنه.ادم بددهنیه.چون آدم ضعیفیم و از بچگی از قهر می ترسیدم از اینکه تنها بشم خودم همیشه میرفتم جلو واسه آشتی چون امتحانش پس داده من اگر یک ماهم قهر باشم اصلا براش مهم نیست یه آدم کاملا سرد و بی احساس هست.
دلم میخواد یه روز به بیچارگی بیفته.امشبم که جلو بچه هام دعوام کرد گفتم خدایا این همه پرستار مظلوم رفتن الهی اینم کرونا بگیره بره