خانمها من همش شش ماه زندگی مشترک داشتم یکی دوماه بعد ازدواجم متوجه شدم همسرم با خانمی دیگه در ارتباطه بعد شروع مشکلات و بعد شش ماه هم من دوسال خونه پدرم بلاتکلیف بودم بعد که شرایط دادگاه راحت شد اون رفت درخواست طلاق داد بعد طلاق هم دوماه بعدش با خانمی که زمانی که من زنش بودم اسمش تو گوشیش بود و پیامک میدادن به هم و اون مدت دوساله هم من خانه پدرم بودم اون خانم مدام زیر پستهای اینستای اون قلب و کامنت میذاشت بعد طلاق هم باهم ازدواج کردن به خوشی زندگی میکنن طلاها و سکه های کادو خانوادمو سرعقد هم بهم پس ندادن گفتن خودش برده اما من بعد طلاق همش بدشانسی میارم مریض میشم
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
الهی راه هیچ کس به بیمارستان و مطب و درمانگاه و دکتر نیفته فقط اونایی که می خوان زایمان کنن برن به دل خوش برگردن لطفا برای سلامتی پدر و مادر منم دعاکنید الهی هیچ وقت استرس سلامتی پدر و مادرتون و نداشته باشید
ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…