بچه ها من موقع اسباب کشی تو ی کیسه صورتی پر پوست پیاز و سیر ی دعا میدا کردم هرچی بازش میکردی رولی بود و تموم نمیشد عکس شکل و عدد و آتیش و ی فونتهای عجیب و غریب بود تو اسباب کشی انقدر سرم شلوغ بود و ترسیدم بستنش انداختم سطل آشغال
دوباره اوندم آشپزخونه رو بشورم که تحویل بدم دوباره دعا بود
حالا هرچی دنبال کارای نازایی میرم به ی مشکلی میخوره همش ذهنم درگیر اون میشه که چی بود کاش دور نمینداختم و میفهمیدم چیه
فقط تا تو اتاق میزفتیم دعوامون میشد سر چیزای بیخود واقعا