تو پیاماتون یه چیزیو خوندم دلم گرفت منم مثل شما خیلی ذوق داشتم سونو بدم و برم لباس بخرم براش اما چندماه این درد و با خودم کشیدم تو اون مدت و حتی بعدش هر مغازه سیسمونی میدیدم دلم به درد میومد میگفتم برای بعدی میام امید میدادم
وقتی مجدد باردار شدم تا ماههای آخر نرفتم خرید تا مطمین شم سالمه
بعدش با کلی ذوق و لذت رفتیم خرید کردیم و سیسمونیشو چیدیم احساسم قابل گفتن نیست فقط اینقدر زیباست که لحظه هاش بعد از چندسال هنوز تو خاطرمه این لحظه رو برای همه خانومهایی که چشم انتظارن آرزو میکنم