من وشوهرم رفته بودیم بیرون وقتی برگشتیم دوتا ازبرادرشوهرام پارکینگ بودن داشتن میومدن سمت در که یکیشون دوچرخه اش رو داشت میاورد بالا بعد من اروم سلام دادم رد شدم که جاباز بشه رد بشن که یکی از برادر شوهرام جوابمو داد ولی اونیکی پایین تر بود نشنید وقتی اومد بالا برگشت به شوهرم گفت با عصبانیت کسی به زنت یاد نداده سلام بده به از خودش بزرگ تر ادب نداره؟
منم برگشتم گفتم من سلام دادم تو پایین بودی نشنیدی بعد دوباره با عصبانیت برگشت گفت ارررررره فهمیدم دروغ گو هم شدی منم اعصابم خورد شد باحرفش برگشتم گفتم تو خوددرگیری داری به من چه چرا دنبال دعوایی همش(دو هفته پیش هم با جاری بزرگم دعوا کرده بود سر شلوغی بچه هاش)
دوباره برگشت باعصبانیت گفت بس کن بس کن فقط منم گفتم برو گوشاتو شست وشو بده منم دروغ گو نکن بار اخرت باشه