من با کسی ازدواج کردم که؛
نوه عمه مامانمه و همین طوور نوه عمه ی بابام
یعنی هردو بابابزرگام دایی مامانشن
و مامان بزرگم عمه ی باباشه
خونشونم دوتا کوچه با خونه ما فاصله داشت
و من و همسرم اصلا اصلا همو ندیده بودیم و نمیشناختیم
من فقط مامانشو میشناختم
وضع ما بیشتر ی کوچولو بهتر اوناست
با این حال ب طور کاملا سنتی اومدن خاستگاری
فردا شبش رفتیم بیرون ده دقیقه صحبت کردیم
اون موقه فردا شبش عقد کردیم
الانم پنج ساله باهمیم...دوساله عروسی کردیم
از همون اول اول هر دومون عاشق هم شدیم
تا الاااااننننن