هنوز یکم ریزه کاری داره ولی تقریبا کامله. مثلا عروسکای توی کمدشو با فنر میخوام به سقف آویزون کنم. استند اسمشم هنوز نرسیده دستم که بچینم. رو دیوارم ستاره شب نما قراره بزنم و چندتا قاب تزئینی
یه مادر گیتاریست و آرایشگر، دانشجوی اقتصاد و عاشق همسرم و زندگی سه نفرمون😍🧿
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من توی عقد باردار شدم👶قصدم سقط بود چون شوهرم وضع مالی خوبی نداشت!هدیه خدارو پذیرفتیم و گفتیم ی حکمتی بوده و سقط نشد☆حرفای مردم تیکه ها و نگاهاشون باعث شد ب همه بگم:من مامان شدم اونم از شوهره شرعی و قانونیم پس نه هوس بوده نه گناه👩❤️👨اصلا هم خجالت نکشیدم سیسمونی اماده کردیم و همه عاشق دخترمن♡ممنونم از مادر و خاهرم که عین کوهی بودن پشت من(البته خاهرم اولش میخاست منو ب قتل برسونه😨)دخی قشنگم از الان بگم من تمام راه های پیچوندن رو بلدم پس دهنت سرویسه😚باورم نمیشد تو اومدی ب قلب و روحم تا اینکه با پاهایی لرزون و فکری اشفته روی تخت سونو دراز کشیدم؛بولوب بولوب♡صدای قلبت بود عمره مادر💖(ابان سال 99 ماه هشتم بارداری:خاهشا قیافت ب من بره مرسی) اسفند۹۹:واااای دخترت چقد شبیه باباشه😄اینم بگم و برم:کاربری قبلیم ب لطف اقای ح.ر تعلیق شد روحش شاد🤐