مامانم تعریف میکرد میگفت تو مجردی، یکی از دوستام براش خواستگار اومده بود، پسره یه پیکان داشت و اون موقع همه ماشین ندیده بودن.. دوستش به عشق پیکان و سواری بله رو میده.... میگفت برا عروسی شون پیکان رو گل زدن 🤣بعد شوهرش با پیکان یه عکس گرفته بود..
دوست مامانم اون زمان از اون عکس 20 تا کپی در اورده بود پخش کرده بود بین فک و فامیل... پز شوهر نبود پز ماشین. بود..
بعد درست بعد 20، 30 سال الان هممون هر موقع آلبوم مامان رو باز میکنیم به آقا حشمت و پیکان قراضه اش میخندیم 😂😂😂😂