2733
2734
عنوان

خانما ساعت کاری شوهرتون چقدره واسه هم وقت دارید؟؟؟

| مشاهده متن کامل بحث + 689 بازدید | 50 پست


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ازادا شغلش الان حدود دوهفتست ک ۶صبح میره ۹شب میاد باید سریع ی پروژه رو طراحی کنه بده برای ساخت و ببره بعدش تحویل بده خیلی سرش شلوغه.دیگه ۹میاد شام میخوره با بچمون بازی میکنه ماشالا مدام حرف میزنه ورزش میکنه کارخونه کمک میکنه  ۱۱ایناام میخوابه.اوقاتیم ک کاری نداره هست همش تو خونه و اونموقع بیرونیم اکثرا یا به خودپون استراحت میدیم و میریم جای دیگه.اما کلا وقت میزاره واسمون درحد ی فیلم یا بازی حتما هست با بچم یا کمک کردن تو شامو شستن ظرفا و تو اینا مدام حرف میزنه و از اتفاقای اونروزش میگه

اگه بودی حال و روزم با الانم خیلی فرررق داشت🖤 غم تو از دل من اینجوری زندونی نمیساخت 🖤افتادم این گوشه دنیا تک و تنها دلم تنگ💔 تو که نیستی چی قشنگه توی این دنیای بی رنگ😭 منو ول نکن من این گوشه دنیا تک و تنهاااام 😭😭منه دیوونه از این دنیا فقط دستاتو میخوااام 😭💔🖤
2728
کارش چیه مگه؟؟؟

چند شغله هست😅

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
2740

۸ صبح میره تا ۵:۳۰  کار اولشه

 کار دومش ۶ میره تا ۱۰ شب  اسنپ بیاد خونه فقط شام میخوریم و نیم ساعت بعدش خواب  ، آخر هفته دوروز تعطیله تفریح میکنیم بعدش چندساعتی میره اسنپ 

تنهای  خوابیدن خوب نیست

خجالت بکش بی ناموس

نمیدونستم نر هستی وگرنه جوابت رو نمیدادم 

الان فهمیدم ،برات گزارش زدم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
تنهای  خوابیدن خوب نیست

اخطار لغو کاربری                         شما به عنوان کاربر اقا نباید پست این مدلی داشته باشید دفعه بعد بهتون تذکر نمیدم

سلام امکان حذف تمام تاپیک ها نیست.لطفا برای حذف تاپیک های خصوصی در روزهای زوج، لینک تاپیک رو به پی وی niniyar_1@  ارسال کنید
خدا نکنه عزیزم اتفاقا خوبه اینجوری بیشتز قدر همدیگه رو میدونیم منم دیگه عادت کردم

اخطار لغو کاربری             اینجا چت روم نیست کاربر اقا چرا عزیزم خطاب میکنید دفعه بعد بهتون تذکر نمیدم

سلام امکان حذف تمام تاپیک ها نیست.لطفا برای حذف تاپیک های خصوصی در روزهای زوج، لینک تاپیک رو به پی وی niniyar_1@  ارسال کنید
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز