گفتم بین تاپیکها جای این واقعیت خالیه..💛💛💛🌟🎁
بخوانید که معنای انسان بودن رو ملموس تر حس کنید:
روزی لباس چوپانی ام را پوشیدم و به صحرا رفتم ،خبر آوردند حال مادرم خوب نیست هراسان به طرف جاده رفتم به امید پیدا کردن ماشین ،کسی نبود قلبم داشت کنده میشد،ناگهان ماشینی با دو سرنشین پیدا شد خواهش کردم مرا به روستا برسانند ..وقتی سوار شدم جو سنگینی حاکم شد ...شروع کردم به حرف زدن ،شاید یخ جمع باز شود ،گفتم: تازه از خارج از کشور آمده ام برای حال مادرم که خوب نیست،من در خارج دوستان زیادی دارم مقاله های زیادی نوشته ام و خیلیا مرا می شناسند با لبخند این حرفها را میزدم ک بیشتر مرا باور کنند ..یکی از آنها با تمسخر به بغل دستی اش نگاه کرد و مرا دست انداختند ...از نگاهشان دلم گرفت ..من به خانه رسیدم و خداروشکر او را به بیمارستان بردیم..روز بعد دو تا از کارکنان اداره دولتی در دفتر کارشان بودند که یکی با خوشحالی وارد شد گفت مژده از جانب یکی از مقامات نامه دارید..دو فرد متعجب نامه را باز کردند : سلام و عرض ادب،از شما دو دوست گرامی بخاطر کمک به من بخاطر بیماری مادرم تشکر میکنم اگر شما نبودید من مادرم را نداشتم نهایت تشکر را دارم ...
♥️♥️با احترام دکتر حسابی♥️♥️...🤞🤞