م بچه ها.مشکل من شوهرمه که شدیدا به خانوادش وابستست.امروز قرار بود بره بلیط مشهد بگیره اومده میگه برادرم و خواهرم با خانواده شون هم گفتم بیان.منم عصبی شدم و گفتم مگه با من مشورت کردی که گفتی بیان من نمیام.اونم عصبانی که تو میخای منو از خانوادم جدا کنی و اصلا به فکرت نرسه که من خانوادمو ول کنم با تو کجا تنها برم مشهد که حرف هم نمیتونی بزنی و من تنها بدون خواهر برادرام هیجا نمیرم.اینم بگم که مهمونی خانوادشو جتی اگه من نرم خودش تنها میره و اصلا واسش مهم نیست که من تو خونه تنهام.منم تک فرزندم و پدر و مادرم بیشتر وقتها ترکیه هستن و واقعا همیشه تنهام.میخام فردا بهش بگم جدا بشیم و برو پیش خانوادت.بخدا رابطم با خواهرشوهرام خیلی خوبه ولی این کاراش و حرفهاش کاری کرده واقعا از همشون بیزار بشم.شما جای من بودید چکار کنم.
شخصیت وابسته خیلی بده
😐😐😐 یعنی اینجا هرجور شوهر دیدیما این مردا چشونه؟
با گفتن جدایی حرمتا رو از بین میبرید این حرف ایده جالبی برای نشون دادن ناراحتی نیست
همون ب خواهر شوهرهاتون اگه بدجنس نیستن، بگید تنها بدون شما راه ش ندن توی جمع بگو اختلاف افتاده بینمون بلد نیست تعادل رعایت کنه شما راهش ندید تا درست بشه.
سرسنگین شو قهر نکن ولی مثل قبل بهش توجه نکن و از در دوستی وارد شو غیر مستقیم بهش بفهمون من مشکلی با ارتباط خانوادت ندارم اتفاقا باعث خوشحالیمه منتها من توجه تو رو می‌خوام همین .مامان بزرگم میگه یه زن فقط بلد باشه چطور حرف بزنه مردشو می‌تونه بگیره تو دستش سیاست داشته باش
این که نشد دلیل بر جدایی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
