من داشتم ازعکس یه پسر باخواهر حرف میزدم خیلی یارو خوشگلی بود دیدم شوهرمم پشت سرمه یه چشم غره ای رف که نگو
عجب سوتی بدی دادی
شوهر من بود میومد خونه گوشیم و می‌شکست😐😐😂
اوه اوه حالتو درک میکنم چه کردی
من داشتم تلفنی با ابجیم میحرفیدم میگفتم اره همون پسره ک عاشقم شد و فلان ب شوخیا
اقا پشت در همه رو شنید
چه روزگاری ازم سیاه شد
منم یه بار پسرم مریض بود تو بیمارستان... شوهرم هر شب میومد دنبالم و یا هم میریفتیم بیرون(خواهرشوهرم پیشش می موند) یه شب من خییییلی دلم پر بود... عین دیونه ها داشتم تو خیابون جییییییییییغ میزدم و با خدا حرف میزدم...بچاره شوهرم از ترس اینکه مردم فکر نکنن منو دزدیده، ماشینو نگه داشته بودو از ماشین پیاده شده بود.... همه ماشینا وایستاده بودن نگام میکردن.... همون موقع دست شوهرم خورده بود و داداشش داشت می شنید.... کلللللی نگران شده بودن فکر می کردن اتفاق بدی افتاده و ما نمی گیم
یه بارم زنگ زده بودم آبجیم و داشتم سرش ددددددداد میزدم شما به شوهرم بدی کردید... هر کاری اون می کنه حقتونه.... شما ازش سواستفاده کردید و از این حرفا...
آقا زندگیمو می تونم به قبل و بعد از اون اتفاق تقسیم کنم انقدددر که بعد اون حالش خوب شد و فهمید من همه جوره پشتشم....
