قانون جذب باور نمیکنید من باوچندتا بچه های دان که پسرهم قاطی شون بود خیلی جور بودیم ، ولی همیشه میگفتن بیا باغ و .... من چدنشوهر داشتم نمیرفتم ! همیشه اوناومیرفتن و واسم تعزیف میکردنو من تو عالم خودم توی خونه همون جشن و برنامه رو تصور میکردم! باورنمیکنید شاید یکماه یا چهل روز بعدش دقیقا همونجشن و همون اتفاق ها تو خونه خودمون برگزار شد ! ینی بعدش فقط هنگ بودم که با چه جرعتی و چجوری اون اکیپ دختر و پسر رو من اوررم توی خونه و اونجشن برپا شده ! اونجا به قانون جذب ایمان پیدا کردم